عشق کودکانهعشق کودکانه، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 27 روز سن داره

روزهای مادرانه

یه حس عجیب

1391/2/2 12:04
نویسنده : آرزو
416 بازدید
اشتراک گذاری

٥ ش رفتم خونه خاله ام. هم ناهار بودم هم شام .برگشتنی دیروقت بود رفتم خونه مامان اینا

خیلی وقته عادت کردم به خونه خونه خودمون به خاطر نیکی که خوابش به هم نخوره سعی میکنم هر جا باشم شب سرساعت برگردم خونمون تا صبح بد خوابیدم . ساعت ٤ صبح بود با حالت تهوع بیدار شدم دهنم تلخ تلخ بود . یه کم صورتم رو شستم و نشستم حالم خوب شد خوابیدم

دوباره همین وضعیت جمعه شب واسم تکرار شد . راستش یه کم ترسیدم نمیدونم . از خودم مطمین هستم ولی اولین چیزی که همه خانما بهش شک میکنن بارداریه .

میدونستم خبری نیست اما باز واسه اینکه خیالم راحت باشه یه بیبی چک گذاشتم و منفی بود

همش فکر میکردم اگه مثبت باشه باید خوشحال باشم؟ بدون هیچ مقدمه چینی

نمیدونم گاهی خدا بدجور آدما رو امتحان میکنه

بازم راضیم به رضای خودش

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)