روزای پایانی سال 90
عید داره میاد یعنی کمتر از یه هفته دیگه به آغاز سال ٩١ مونده
خیلی خوشحالم از اینکه امسال کنار دختر عزیزم سال تحویل رو جشن میگیریم امسال زیاد خونه تکونی نکردم هم واسه اینکه شاید خونه رو عوض کنیم هم واسه اینکه نیکی مجال نمیده وقتی خوابه از دلم نمیاد میگم کمتر سر و صدا کنم که خوب بخوابه وقتی هم بیداره نمیذاره کاری بکنم من جمع میکنم و اون میریزه خدا رو شکر میکنم که نه من نه همسری هیچکدوممون وسواس نیستیم میذارم نیکی هر ریخت و پاشی بخواد انجام بده گاهی خودم خسته میشم اما به خودم نهیب میزنم مادر حق عصبانی شدن نداره همیشه که بچه نمیمونه اگه تو بچگی ، بچگی نکنه وقتی بزرگ شه میخواد بچگی کنه . اینا رو میگم که یادآوری بشه
ولی در کل خوشحالم عید داره میاد حس تازگی و نو شدن . امسال همسری عید سرکاره پس جایی نمیریم همین یه کم باعث آرامشم میشه با این دختر بریز و بپاش من هر جا بریم بیرونمون میکنن
به امید روزای خوب آینده