عشق کودکانهعشق کودکانه، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 27 روز سن داره

روزهای مادرانه

ذهن پراکنده

1391/1/19 14:27
نویسنده : آرزو
258 بازدید
اشتراک گذاری

نميدونم چرا بعضى تصميمات اينقدر سخته حتى نميدونم دارم راهمو درست ميرم يا نه سال جديد شده و من هنوز اندر خم يك كوچه ام تازه به وزن اوليه ام رسيدم تازه داريمزندگيمون به روال عادى برميگرده تازه به زندگىسه نفرى عادت كرديم اما اين فكر بچه دوم همچنان تو ذهنم وول ميخوره از اون فكراست كه يه دل ميگه برم يه دل ميگه نرم ميدونم اگه الن تصميم درستى نگيرم حتما بعدها تاسف ميخورم دوست دارم دوتا باشن ولى ميدونم مشكلاتشون هم به همون نسبت زياد ميشه نميدونم مغزم كشش داره يا نه

بعضی وقتا همسری با من موافقه بعضی وقتا ١٠٠درصد مخالف البته بیشتر اینا رو حدس میزنم چون در هر صورت کمتر حرف میزنه چند روز پیش راجع به کم حرف زدنش حسابی حرفمون شد نمیخوام بی تفاوت باشه میگه نیستم میگم پس نظرت رو واضح بگو نمیخوام کاری بکنم بعد ها بگی دوست ندارم یا چنین و چنان .جنگ اول به از صلج آخر

میخوام دکتر برم نمیدونم کار درستیه یا نه . واسه تعیین جنسیت . از یه طرف میگم ٢ تا همجنس راحت بزرگ میشن با هم درد دل میکنن با هم مدرسه میرن با هم رفیق میشن از یه طرف میگم نکنه بعد ها همسری از اینکه تک رای شده تو خونه دلش بگیره و هوس جدیدی بکنه

خلاصه که هنوز تصمیم جدی نشده هزار و یک فکر تو سرم میچرخه

بازم خدایا میسپارمش به خودت کمکم کن بهترین پیش بیاد

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)