عشق کودکانهعشق کودکانه، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 27 روز سن داره

روزهای مادرانه

یه روز ساده و قشنگ بهاری

1391/1/20 23:32
نویسنده : آرزو
521 بازدید
اشتراک گذاری

امروز روز خوبی بود

یکی از بحثایی که همیشه ما با هم داریم اینه که چرا کم بیرون میریم چرا هیچوقت منو شگفت زده نمیکنی یه کاری غیر از کار روتین همیشه

امروز وقتی نیکی مثل همیشه داشت بهونه میاورد و کم کم داشت کلافه ام میکرد دادم دست باباش گفتم میرم حاضر شم نیکی رو ببرم بیرون . وقتی دید قضیه جدیه خودشم بلند شد حاضر شد و رفتیم بیرون همین که با هم هستیم واسه من کلی خوشحال کننده بود و اینکه میخواست ما رو  ببره فشم . خیلی خوشحال شدم ولی هوا داشت تاریک میشد و جاده اش زیاد جالب نیست اگه میگفتم نریم بهش بر میخورد و ناراحت میشد اگه میرفتیم هم من زیاد احساس امنیت نمیکردم تو راه چشمم به یه منطقه قشنگ تو جاده لشکرک افتاد راضیش کردم بریم اونجا . رفتیم و از قضا چون وسط هفته بود و خلوت کلی کیف کردیم یه ٢ساعتی بودیم و بعد از مدتها با هم قدم زدیم و کلی لذت بردیم .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)